معرفتالله، شناخت ذات، صفات و اسمای الهی به اندازه وسع ماست که از دیرباز یکی از مهمترین دغدغههای اندیشمندان و سالکان طریق حق بوده است. این معرفت، ریشه در فطرت انسانی دارد؛ همانگونه که خداوند متعال میفرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ؛[1] و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بىخبر ماندیم)»! و انسان را به سوی کمال مطلوب سوق میدهد. جهان درون و بیرون ما، پر از نشانههایی برای تثبیت و تحکیم این معرفت است: «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق؛[2] به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است.» و اگر این شناخت فطری را مغلوب لذتهای مادی نکرده باشیم، در شیره جان ما حضور دارد. این نوشتار به اهمیت و ارزش معرفتالله و آثار آن میپردازد.
[1]. اعراف: 172.
[2]. فصلت: 53.