ولایت که از کلمۀ ولیّ گرفته شده است، به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است، بدون اینکه فاصلهای میان این دو باشد. لازمۀ چنین ترتّبی، نزدیکی آن دو به یکدیگر است. این واژه با هیئتهای مختلف (با فتحه و کسره) در معانی حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی به کار برده شده است که وجه مشترک همه این معانی، همان قرب معنوی است. [1]
ولایت به دو دستۀ ولایت طولی و ولایت عرضی تقسیم میشود. ولایت طولی همان ولایتی است که خدای متعال به مؤمنان دارد: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ؛[2] خداوند، ولیّ و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند». تجلّی ولایت الهی را میتوان در ولایت رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه معصومان(ع) مشاهده کرد: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛[3] پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است». این نوع ولایت، نتیجۀ ولایت خداوند بر جامعه مؤمنان است که در قالب ولایت طولی تبیین میشود. بر اساس این آیه، پیامبر بر تمام مؤمنان ولایت کامل دارد و ولایت آن حضرت بر مردم، از ولایت خودشان بر امورشان برتر است؛ به گونهای که لازمۀ ایمان به خداوند، پذیرش ولایت رسول خداست.[4]
ولایت عرضی بدان معناست که در جامعۀ ایمانی، مومنان یار و یاور هم هستند و نسبت قرابت و پیوستگی با هم دارند: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛[5] مردان و زنان باایمان، ولیّ [و یار و یاور] یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند. بهزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد. خداوند توانا و حکیم است».
ایمان، نوعی همبستگی اجتماعی و همدلی بین افراد ایجاد میکند که این پیوستگی فراتر از پیوندهای خونی است. این پیوندها میتواند حمایت اجتماعی، همکاری و همیاری بین افراد را تقویت نماید و به انسجام و انسانیت جامعه کمک کند. در این نوشتار به ولایت عرضی و تجلیهای آن در جامعه پرداخته میشود.
[1]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۸۸۵؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰.
[2]. بقره: 257.
.[3] احزاب: 6.
[4]. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 7، ص 332.
[5]. توبه: 71.