مقاومت حق طبیعی انسان است؛ زیرا انسان برای دفاع از حق و مبارزه با ستم از یکسو و مقاومت در برابر سختیها و موانع زندگی از سوی دیگر تابآوری میکند. یافتههای تاریخ بشر نشان میدهد همیشه دو جریان حق و باطل در تقابل بودهاند که یکی برای تحقق عدالت و احقاق حق و دیگری برای سلطهجویی و حقکشی تلاش میکند. حضرت زهرا(س) یکی از شخصیتهای «مقاومتساز» و«ظلمستیز» جهان اسلام است؛ بانویی که برای دفاع از ولایت و اسلام و نیز مبارزه با انحرافهای سیاسی و اجتماعی بهشدت استقامت کرد؛ به گونهای که اگر این مبارزات نبود، امروز «ایدۀ اعتراض» و «گفتمان مقاومت» شکل نمیگرفت. حضرت زهرا(س) در جایگاه بنیانگذار «مکتب مقاومت» و «اعتراض»، فرهنگ مقاومت را برای عموم مردم به گونهای گزارش نمود که امروزه شعاع آن جهان را فراگرفته است؛ مقاومت مردم فلسطین و لبنان نمادی از این فرهنگ است. همچنین حضرت فرزندانی مقاومتساز مانند امام حسین(ع) و زینب(س) را تربیت نمود که فرهنگ ظلمستیزی را نهادینه کردند. امام خمینی(ره) میفرماید: و فاطمه(س) چنانکه در سراسر زندگی کوتاه و پرمخاطرۀ وی میبینیم، الگوی ایستادگی، صبر، مقاومت در برابر شداید و سختیهای زندگی بود. او دسترنج زحمات پیامبر گرامی اسلام و تربیتشدۀ دلیرزنی چون خدیجۀ کبرا(س) بود که توانست مردانی چون امام حسن مجتبی(ع) و سیدالشهدا(ع) و زنی مبارز، مجاهد و خستگیناپذیر چون زینب کبری(س) را به جامعۀ اسلامی تحویل دهد و چنان نسلی بیافریند که همواره کاخهای افراشتۀ ستم از بیم نهیب رعدآسای کلامشان و عظمت نگاه نافذشان در لرزش و خوف باشند.[1] این نوشتار میکوشد شیوه و ابزار مقاومت در خوانش و سیرۀ سیاسی فاطمه زهرا(س) را تبیین کند.