لفظ شیطان و ابلیس در آموزههای دینی کاربردهای متفاوتی دارد؛ «شیطان» در معنای عام به معنای موجود شرور و سرکش است. «ابلیس» به معنای خاص، همان شیطان جنّی است که از درگاه الهی و رحمت او رانده شد. وقتی شیطان از درگاه الهی رانده شد، به خداوند عرض کرد: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعینَ، إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»:[1] گفت: «به عزّتات سوگند، همۀ آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو از میان آنها.
شیطان راهزن خطرناکی برای انسان دیندار است و با تمام قوا و لشکرش تلاش بر انحراف و گمراهی انسان دارد. از طرفی باید اذعان داشت شیطان به اذن خداوند متعال در عرصۀ آزمایش و ابتلا مهمترین نقش را برای آدمی ایفا میکند. شناخت این دشمن و راههای نفوذ او در زندگی، از مهمترین وظایف هر انسانی است. شیطان با تدلیس، جلوهگری و نفوذ خود انسان را از توجه به خدا و سعادت حقیقی دور میکند. نکته مهم این است که ابلیس موجودی دارای عقل است؛ بنابراین از روی آگاهی و اختیار با خدای متعال به مخالفت پرداخته است؛ به همین دلیل نمونۀ آشکار و خوبی برای عبرتآموزی انسان به حساب میآید؛ چراکه انسان هم دارای عقل، علم و اراده است. شیطان گرچه عبادت خدا میکرد، به دلیل نداشتن ایمان واقعی دچار کبر شد و بر سر کبریایی خداوند به نزاع با او پرداخت و کبرورزی او زمینهسازحبط اعمال صالح او گردید.
در این نوشتار به مراحل و راههای نفوذ شیطان در انسان اشاره میشود.
[1]. ص: 82 ـ 83.