یکی از پیامدهای حکومت دستگاه ستمگر بنیامیه بر جامعه اسلامی، آن بود که همه تلاش خود را به کار بست تا امام حسین(ع) غریب و تنها بماند و در اوج مظلومیت به شهادت برسد. پس از شهادت امام(ع) نیز با به اسارت گرفتن خانواده و همراهان او ـ که معظم آنان زنان و دختران بودند ـ کوشید تا این پیروزی به ظاهر بزرگ خود را در مهمترین مراکز دنیای اسلام، یعنی کوفه و شام به رخ همگان بکشد و سرمست از این جنایت هولناک، انواع توهین و تحقیرها را در حق اباعبدالله(ع) روا بدارد تا در نهایت به زعم خود نور اهلبیت: را خاموش کنند؛ غافل از آنکه خداوند همیشه در کمین ستمکاران است و از راهی که اهل باطل گمانش را نمیبرند، حق را پیروز میگرداند. در داستان اسارت اهلبیت امام حسین(ع) نیز به خواست خدا ورق بر ضد بنیامیه برگشت و اسرای اهلبیت: بهویژه امام زینالعابدین(ع) و حضرت زینب(س) نه تنها سختیها و مرارتهای دوران اسارت را به جان خریدند و از خود ضعف و زبونی نشان ندادند؛ بلکه در طول مدت اسارت نیز ندای حقانیت، غربت و مظلومیت اباعبدالله(ع) را به گوش جهانیان رساندند و آرمانی را که امام حسین(ع) به دنبال آن بود، به انجام رساندند. در گام نخست حضرت زینب(س) در نخستین روز اسارت و در جمع کوفیان، لب به سخن گشود و ضمن معرفی خود، به عتاب و خطاب کوفیان پرداخت و آنان را به شدت محکوم و از عمق فاجعهای که آنان شریکش بودند، آگاه کرد. خطبه حضرت زینب(س) با کمی اختلاف در منابع متعدد تاریخی و حدیثی آمده است که در اینجا با انتخاب متن امالی شیخ مفید،[1] در چند فراز جداگانه درباره آن بحث میکنیم.