یکی از پرسشهای مطرح شده در حوزه اخلاق این است که چرا آندسته از انسانهایی که به رذائل اخلاقی خود آگاهند، اقدامی جهت اصلاح خویش نمیکنند و با روح بیمار، عمر خود را به سر میبرند؟
چند علت در اینباره وجود دارد: گاهی چنین فردی هرچند اصل بیماری اخلاقی را میداند، اما از پیامدها و آثار خسارتبار آن آگاهی کامل ندارد؛ زمانی نیز امیدهای کاذب و برداشتهای ناصواب از رحمت الهی و شفاعت اولیا، او را از اقدام جهت زدودن اخلاق ناپسند خود بازمیدارد و سومین علت، ناآگاهی چنین فردی از راههای برونرفت از آن آسیب است.
از آنجا که یکی از بیماریهای شایع اخلاقی، بدخلقی با اطرافیان است، با تمرکز بر سومین علت فوق، راههای برونرفت از آن را بیان میکنیم تا انسان بداند خلاصی از یک رذیله اخلاقی و آراسته شدن به فضیلت مقابلش، آنچنان هم دوردست نیست و در دسترس همگان است.
پیش از توضیح راههای ششگانه رهایی از بداخلاقی، به دو نکته مقدماتی میپردازیم.