شعر و شعار در فرهنگ اسلامی و دینی جایگاه رفیعی دارد؛ به شرط آنکه برخاسته از شعور باشد و اتصال به حقایق هستی داشته باشد، چرا که انسان میتواند آرمانها و افکار و اندیشههای خود را در قالب شعر و شعار عرضه بدارد و حقایقی را که در ضمن کتابها و مقالات مفصّل باید توضیح داد، میتوان در قالب بیتی یا ابیاتی چند به نمایش بگذارد.
قرآن کریم نیز که از شاعران سرگردان و بیثبات یاد کرده و آنها را مذمّت نموده با استثنای کسانی که همواره به یاد خدایند، حقّ شاعران متعهّد را پاس داشته و از آنان تجلیل نموده است.
پیامبر(ص) نیز گرچه خود شعر نسرود، ولی خود شاعران حقیقتجو و فضیلتخواه را ارج مینهاد و آنها را تحسین و تشویق مینمود و اهلبیت(ع) نیز شاعرانی داشته و از آنها به خوبی یاد میکردهاند.
در فرهنگ با عظمت کربلا و عاشورا نیز حجم وسیع و گستردهای از شعر وجود دارد که به اشکال گوناگون پرده از اسرار آن برداشته و گاه فقیهان بلند مرتبه و حکیمان والا مقام در صدر شاعران عاشورایی قرار دارند که حتّی دیوان شعر دارند.
در این مقاله سخن از شعرها و شعارهای عاشورایی است، امّا نه از دیگران، که از کسانی که خود مستقیم در صحنة عاشورا حضور داشته و یا در ارتباط با آن بودهاند و آن هم گزیدهای از شعرها و شعارهای آنان که اشاره به عزّت و غیرت و شجاعت و آرمانهای الهی آنان دارد و عامل حضور آنان در صحنه گردیده است. پس رجزهای میدان جنگ را که به منزلة شعارهای ما در راهپیماییها و اجتماعات عمومی است، جزو اشعار آوردیم که حماسه و عرفان را به هم آمیخته و به نمایش گذاردهاند و انگیزة خود را که همانا شهادتطلبی و غیرت دینی و بصیرت و آگاهی بود بیان مینمودند.
اگر مقایسهای بین این شعرها و شعارها و اشعاری چون «اَءَتْرُکُ مُلْکَ الِّرِّیِ وَ الِرّیُّ مُنْیَتی»[1] صورت گیرد بسیار شایسته و نیکو خواهد بود.
[1]. از اشعار عمر سعد است.(الخصائص الحسینیه، شوشتری ص 71).