کودکی به عنوان حساسترین سن رشد و تربیت، در شکلگیری شخصیت و آینده کودک نقش بسیار مهمی دارد. آموزههایی که کودک در این دوران کسب میکند، جزو ماناترین اطلاعاتی هستند که در ذهنش ثبت میشوند؛ زیرا ذهن کودک سفید، ساده و بسیار تأثیرپذیر است. امروزه کودکان ناگزیر، همراه با رسانهها بزرگ میشوند و تلویزیون به عنوان یکی از جذابترین پدیدههای فرهنگی، عضو مشترک و جداناشدنی همه جوامع و خانوادهها، کودکان را حداقل از حدود دو سالگی به سمت خود میکشاند تا تماشاگر تصاویر و شنونده صداهای آن باشند. میزان این تأثیرات برای همه کودکان یکسان نیست و به عوامل بسیاری، از جمله روش تربیتی و شیوه مدیریتی والدین مرتبط است.
بنابراین شناخت دقیق تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون ضروری است؛ زیرا باعث تقویت هر چه بیشتر آثار مثبت آن و ارائه راهکارهای مقابلهای با تأثیرات منفی آن خواهد شد. در این نوشتار سعی شده است پس از بررسی کارکردهای تلویزیون، روشهای کارآمدی برای مدیریت تماشای تلویزیون در کودکان ارائه شود تا والدین بتوانند رسالت خود در فرزندپروری را به انجام رسانند.
از نظر روانشناختی یا فلسفی، کودکی یا بزرگسالی چیزی مربوط به روح، روان و ذهن فرد است. فردی که ذهن و روان او در پایینترین حالت خود باشد، کودک است؛ صرفنظر از اینکه وی از نظر جسمانی چقدر بلندقامت یا عظیمالجثه است. اگر قدرت استدلال یا بهره هوشی فردی هنگام گفتار، رفتار، انتخاب یا تصمیمگیری پایین باشد، میتوان وی را به عنوان فردی نابالغ و یک کودک در نظر گرفت.[1]
[1]. آی. جی. نوانکور، «رادیو و تلویزیون و تعلیم و تربیت اخلاقی کودک»؛ ترجمه سعید ایوبی؛ فصلنامه علمی تخصصی کودک، نوجوان و رسانه؛ ص 124 ـ 125.