انسان به طور طبیعی و فطری، حقطلب است و گرایش به حق دارد؛ زیرا کمالگرایی و نقصگریزی در انسان، فطری و طبیعی است و از آنجا که سعادت و کمال، تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، او به حق گرایش داشته، از باطل گریزان است. از این رو، انسان با توجه به ماهیت و ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد، راه درست را برگزیند و همیشه با حقیقت همراه و همدم باشد. بنابراین، برای زندگی سعادتمندانه نیازمند تشخیص درست و نادرست، صلاح و فساد و به طور کلی حقّ و باطل است و برای رسیدن به این تشخیص، به معیارهایی نیاز دارد تا بتواند با استفاده از آنها و سنجیدن افکار و عقاید و عملکرد خود، نسبت به آن معیارها، راه حق را برگزیند و به سعادت و رستگاری نایل شود.